پارت چهل و سوم :

چشمک شیطونی تحویلم می‌ده و لبخند مغروری لب‌هاش رو کش می‌ده.


بی‌اختیار، نفسی که توی سینه زندانیش کرده بودم رو با بازدمم آزاد می‌کنم. خون توی رگ‌هام با قدرت پمپاژ می‌کنه و دلم رو به زانو درمیاره.

آرشن با پیروزی بلند می‌شه و با تن ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.